یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام از عشق دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت بنهان و پیدایت منم
سالها جور لیلا را ساختی من کنارت بودم و نشناختی .... من کنارت بودم و نشناختی
نذار به معنیش فکر کنم و حال و روز خودم یادم بیاد
|
عینک دودی چند تا خاصیت داره :
یک ) نور چشم آدم رو اذیت نمی کنه
دو ) آدم خوش تیپ میشه
سه ) آدم راحت می تونه تو یه جمع گریه کنه و کسی اشکشو نبینه
|
باز خوش خیالی و باز با خودم می گم طرف از این حرفی که زد و این اس ام اسی که فرستاد منظور دیگه ای داشت و نفهمید چی گفت
باز صبر و این که همه دردها رو تو خودم بریزم که چی ؟؟؟؟ که کار دیگه ای از دستم بر نمیاد
ولی باز دیشب در پس بدیها بدتریها نصیبم شد و دیگر . . .
یعنی باز خوش خیالی و صبر ؟؟؟
یعنی چهره نفاق بود که شکست ؟؟؟ و آن اصلی که بود بالاخره نمایان شد ؟؟؟؟
الهی هب لی کمال انقطاع الیک ( می دونم این خیلی گنده حرف زدنه و این حرف تو سایز دهن من نیس ولی وقتی آدم از همه می خوره ، از اون کسی که فکرشو می کرد بالاخره یه روز می خوره هم این جوری میخوره میخواد بگه خدایا : خدایا همه رو غیر از خودت ازم بگیر )
فعلا باید جلوی دستم را بگیرم که نلرزد و در این لرزیدن نلغزد
سلام ای غروب غریبانه عشق
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای همه لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شقایق
شهدا . . . . . . . . . . . . . . . . . . کمک
|