میگن در ناامیدی بسی امید است . . . .
ولی برای رسیدن به امید تو این جمع باید از خیلی ها گذشت تا به خیلی ها رسید .
اینم بگم که هدف اصلا برگزاری یه کلاس علمی موفق یا یه نشریه دو سه صفحه ای نیست ، که اگه هدف این بود خودمون می شدیم گروه علمی یا مثلا من می شدم مدیر مسئول و مصطفی می شد سردبیر . . . گروه علمی و نشریه هدف نیست
هدف شکستن هنجارها وایجاد یه سری باید ها و نبایدهای جدیده
|
وقتی اون روز از پله های کانون بالا اومدم و دیدم هیچی سر جاش نیس و ده دوازده نفر منتظرند تا میزها و صندلیها چیده بشه تا اولین کلاس گروه علمی کانون میثم تشکیل بشه و در یک کلام هیچ برنامه ریزی برای برگزاری کلاس انجام نشده حالم اونقدر گرفته شد که فقط به فکر خارج شدن سریع از اون محیط بودم
حالم گرفته شد چون دیدم ده دوازده نفر اومده بودند ولی براشون هیچ تدارک خاصی ( حتی همون میز و صندلی ) مهیا نشده بود ، پس نمیشه انتظار داشت که ما از بچه ها بخواهیم کار رو جدی بگیرند
حالم گرفته شد چون مشخص شد برای اون هدفی که تو ذهنم بود هیچ برنامه ریزیه خاصی انجام نشده و چون برنامه ریزی خاصی انجام نشده نتیجه اش شکسته ، ولی دیگه فکر این جاشو نکرده بودم که تو دومین روز فعالیت گروه علمی کلاس تعطیل بشه
این یعنی شکست و هیچ معنایی جز این برای فعالیت گروه علمی نمیشه در نظر گرفت و متصور بود
خلاصه اش این که برگزاری آزمون در حد ضعیف ، عدم برنامه ریزی صحیح برای اولین روز کلاس و تعطیلی کلاس در روز دوم بنا به هر دلیلی می تونه به خوبی نشون دهنده ضعف این گروه در انجام فعالیتهای علمی باشه
و از این ضعفه آشکار بدتر اینه که این افراد در این گروه دغدغه کار ندارند ، یعنی بی خیالند و اصلا فکرشون به کار نیست ، یا حداقل این دغدغه رو من نمی بینم و از طرفی دیگه این افراد ظاهرا اعتماد به نفس ندارند و فکر می کنند نمی تونند ، بنابراین برای حفظ پرستیژ خودشون هم که شده سعی می کنند خودشون رو کنار بکشند و احتمالا دنبال بهانه های واهی میرند یا سعی می کنند دیگران رو مقصر نشون بدهند
من به عنوان برادر بزرگتر ( اگر قبول کنند ) پیشنهاد می کنم تا برنامه ریزی مناسب توانایی های خودشون رو ( که من به این توانایی ها اعتقاد دارم و پاش هم هستم ) تو ادامه کار نشون بدهند
که شکست می تونی مقدمه بزرگترین پیروزی ها باشه ، اگه ما دنبال پیروزی باشیم
|
*******************************************************************
می خوام از امروز تا هر وقتی که یار راه بده این وبلاگ رو در مورد کانون میثم و بچه هاش به روز کنم ، یعنی یه وبلاگی برای کانونیها با مطالبی برای اونها و در مورد اونها که حضوری و مستقیم نمیشه گفت ، شاید مطالبی درد آور هم باشه که خوندنش به مذاق بعضی از کانونیها خوش نیاد ولی خب باید گفته بشه
در ضمن برای گم نشدن ماهیت و هویت این وبلاگ مطالب و شکل قبلیه وبلاگ تغییر نمی کنه
|