مثل آوراه ها ، از همه جا رانده و از همه جا مانده ، عین بادکنکی که ترکیده و هرتیکه اش به یک طرف رفته ، مانند خوابهای وحشتناک که هر چقدر داد و فریاد میکنی هیچ کس ، حتی یک نفر ، حتی صمیمی ترین و بهترین رفیق ، حتی پدر و حتی مادر با آن همه عظمت بهشتی اش به داد فریادهای تو نمی رسند ، نمیشنوند
دستهایم می لرزد اضطراب و عصبانیت و درد تمام وجودم را گرفته ، مغز با تمام پیچیدگیهایش کم آورده عقل گیر کرده و در این میان دلم گرفته در برابر تمام شغالهای وحشی ، کسانی که فقط به فکر من شان هستند ، منِ خبیث و پست طینت و پس فطرتشان
گوسفندان چه ادعای دوستیشان می شود ، گرگند ، گله می برند
هر کس به طریقی دل ما می شکند *** بیگاه که نه دوست فقط می شکند
بیگانه پرستی و دوست گریزی **** کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
می گفت : دوسرباز امام زمان در یک محله انقلاب می کنند ، بعد گفت : درخیمه امام زمان جایی برایت نیست ، (( خدعتنی الدنیا بغرورها )) شده ای
بیچاره من ، بدبخت من ، گریزان از روزگار من ،،،،،
(( لیت الشعری این استقرت بک النوی )) نه لیاقتی نداریم
پس لا اقل کاش می مردم . . . اللهم عجل وفاتی سریعا بحق فاطمه الزهرا
بیش از را دیگر تابم نیست. . .
نفسهایم بریده سرابها امانی برایم نگذاشته اند ، تشنگی جانم را گرفته ، ساقی کجاست ؟؟؟ ساقی نه سقا ، سقا کجاست ؟؟؟؟
مزار شهدا ....
روضه حضرت عباس عمو عباس ...
نماز صحن جامع ....... نگاه صحن انقلاب ..... اشک صحن گوهرشاد ....
بی خیال
((یا رب ، یا رب ، یارب قوعلی خدمتک جوارحی ))
|