میگن وبلاگ جای حرف دله حرفی که از ته دل در بیاد ، ولی من بعید می دونم کسی بتونه حرف دلشو تو وبلاگ بنویسه یا حتی موقعیتی پیش بیاد تا به عزیزترینش حرف دلشو بزنه
الان خدا می دونه چقدر حرف تو دل من جمعه که هر کدومشون یه دریاست از اشک و یه کوهی ازماتم مثلا :
از خود خودم که وقتی به زندگی روزمره خودم نگاه می کنم و راهی که پیش داریم 1بیشتر و بیشتر می بینم که جلوه (( خسر الدنیا و الاخره ...)) من هستم
از اطرافم که پر شده از چرا ؟؟؟؟؟ چرا این رفتار ؟ چرا این طرز فکر ؟
از بچه ها و اطرافیانم : نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است
از اونهایی که دوستشون دارم : دل من برای هر کی تنگ میشه تا می فهمه دلش از سنگ میشه
از امام زمان که می بینم همه پرچم دارند پرچمشون هم بالاست ولی قربونش برم اصلا پرچم نداره که بالا باشه یا پایین
از خدا و غربتش از رگ گردن به ما نزدیکتره ، وقتی نماز می خونیم طوری به ما نیگاه می کنه که انگار فقط همین یه بنده رو داره ولی هر موقع نماز می خونیم طوری می خونیمکه انگاری هزار تا خدا داریم
روده نوشت 1
یه کتاب خوندم که نوشته بود که اعتقادات شیعیان رو اینه که برای بیشتر از هفتاد هشتاد سال برنامه ریزی شدند
روده نوشت 2
ارزش حرف رو نباید آورد پایین شاید دل خود آدم تنها جای هست که ارزش حرف اونجا حفظ میشه ، نباید سفره دل رو هر جایی باز کرد
روده نوشت 3
کاش این قلبم راز پنهانی نداشت
|