آنچه هستی باش . . .
محیطی خواب و بیدار . . . نه توانایی دل کندن از خواب را دارد و نه حوصله دوباره خوابیدن
فضایی گیج و مبهم . . . نه توانایی حرکت را دارد و نه صبر ایستادن
بلاتکلیف . . .
و البته این خاصیت سرایت است از مریض به نا مریض و از بزرگ به کوچک . . .
در آخر این گیج بودن حاصلی جز بی خاصیت بودن را ندارد ، آدم گیج و بی خاصیت
گیجی که نمی داند چه کار باید بکند و به کدامین سو برود و در این وضعیت تلخ جامعه و غوغای فتنه ها که چون ابرهای قبل از طوفان در حال هجوم هستند در تشخیص تکلیف عاجز است و بی خاصیتی که اگر بر فرض تکلیفش را تشخیص داد در چگونه انجام دادن آن به مشکل خواهد خورد .
آینده را رها کن و حال . . .
این بلاتکلیفی باعث شده آن چه را هست نیز نباشد
آنچه را هست فراموش کند و فراموش کند که آنچه را هست باید پرورش دهد
آیندگان در مورد آنچه که اکنون هستیم به قضاوت خواهند نشست نه آنچه را که می خواستیم بشویم یا قرار بود بود باشیم
روده نوشت1 : این دست نوشته من مورخ 11/02/89 در مورد کانون بود
روده نوشت 2 : انگاری باز زمان کوچ رسیده و باید باز از یاران به چاه کوچ کنیم
روده نوشت 3 : خیلی وقت بود این آهنگ رو گوش نکرده بودم : مرو ای دوست . . .
|