سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دفتر قبل - یــاران

کاش این قلبم راز پنهانی نداشت (سه شنبه 87/7/23 ساعت 5:16 عصر)

میگن وبلاگ جای حرف دله حرفی که از ته دل در بیاد ، ولی من بعید می دونم کسی بتونه حرف دلشو تو وبلاگ بنویسه یا حتی موقعیتی پیش بیاد تا  به عزیزترینش حرف دلشو بزنه

الان خدا می دونه چقدر حرف تو دل من جمعه که هر کدومشون یه دریاست از اشک و یه کوهی ازماتم مثلا :

از خود خودم که وقتی به زندگی روزمره خودم نگاه می کنم و راهی که پیش داریم 1بیشتر و بیشتر  می بینم که جلوه  (( خسر الدنیا و الاخره ...)) من هستم 

از اطرافم که پر شده از چرا ؟؟؟؟؟ چرا این رفتار ؟ چرا این طرز فکر ؟

از بچه ها و اطرافیانم : نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است

 از اونهایی که دوستشون دارم  : دل من برای هر کی تنگ میشه تا می فهمه دلش از سنگ میشه

از امام زمان که می بینم همه پرچم دارند پرچمشون هم بالاست ولی قربونش برم اصلا پرچم نداره که بالا باشه یا پایین

از خدا و غربتش از رگ گردن به ما نزدیکتره ،  وقتی نماز می خونیم طوری به ما نیگاه می کنه که انگار فقط همین یه بنده رو داره ولی هر موقع نماز می خونیم طوری می خونیمکه انگاری هزار تا خدا داریم

روده نوشت 1

یه کتاب خوندم که نوشته بود که اعتقادات شیعیان رو اینه که برای بیشتر از هفتاد هشتاد سال برنامه ریزی شدند

روده نوشت 2

ارزش حرف رو نباید آورد پایین شاید دل خود آدم تنها جای هست که ارزش حرف اونجا حفظ میشه ، نباید سفره دل رو هر جایی باز کرد

روده نوشت 3

کاش این قلبم راز پنهانی نداشت

 


  • نویسنده: یاران

  • شما میگید که:( )

  • یه دفعه... 1 (دوشنبه 87/6/25 ساعت 8:52 صبح)

    تو تاکسی نشسته بودم ...

    یه دفعه به ذهنم اومد که خیلی بیشتر از اون نامسلمونی نفهمی که مدام داره چرت و پرت میگه

    از اون مسلمونی که ساکت نشسته و حرفی نمی زنه بدم میاد .

    روده نوشت :

    1  هنوز هم ندای هل من ناصر ینصرنی .. بی پاسخ مانده

    2  آقامون هم هنوز نیومده


  • نویسنده: یاران

  • شما میگید که:( )

  • یاری (دوشنبه 87/6/11 ساعت 2:54 عصر)

    « .... من دارم به شما میگم ولی شما گوش نمیکنید ، یعنی به من هم گفتند من هم گوش نکردم که امام زمان قبل از این که از بی من و شما ها برای خودش یار بخواد اینو می خواد که هر کدوم از ما هر قدر که می تونیم یاریش کنیم ،  هر چقدر که تو توانمون هست کمکش کنیم،

    آخه تو صف خریداران یوسف یه پیر زنه بود که یه کلاف نخ دستش بود و می خواست با اون کلاف یوسف رو بخره ، بهش گفتند ما کیسه های طلا اومدند یوسف رو بخرند تو با این کلاف چه جوری می خواهی یوسف رو بخری ، گفت من فقط همین کلاف رو تو توانم داشتم ، حالا تو ببین کلافی که داری چیه ؟؟؟؟ »

    اینم من نمی گم که :

    « .... بعد از پذیرش قطعنامه ، همین جوری مثل آدمهای گیج تو جبهه راه می رفتند و با خودشون می گفتند که الان اگه امام زمان بیاد گردن همه رو می زنه ، چون اونهایی که می تونستند آدم باشند همه پر زدند تا برند بالا و آدم باشند »

    ما شالا همتون تیز هوشید و زود می فهمید

    روده نوشت یک : ( به برادر تمساح )

    وقتی می خواهیم یه کاری کنیم ( مثلا تو راه رضایت امام زمانت ) و بنا به دلایلی اون کار به آخر نمی رسه  دو حالت داره  ، اول اینکه بی عرضگی از خودمونه ، نتونستیم ، نباید تقصیر شیطون بندازیم و بگیم شیطون نذاشت دوم اینکه شاید عقل ما نرسیده ، خواست خدا بوده که این کار انجام نشه ، باز هم نباید تقصیر شیطون اندخت


  • نویسنده: یاران

  • شما میگید که:( )

  •    1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    کانون . . . اکنون
    باخت . . .
    تعریف بسیجی
    حرفها
    بی وفا
    اجیر . . .
    حالا یک دو سه
    عینک دودی
    در پس بدیها بدتر ها
    هدف
    گروه علمی کانون
    یاران 2 . . .
    روزگاربد . . . آیه چهارم
    آیه سوم
    برای کسانی که سختشونه . . .
    [همه عناوین(39)][عناوین آرشیوشده]
  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 14 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 106395 بازدید
  • درباره من
  • دفتر قبل - یــاران
    یاران
  • لوگوی وبلاگ من
  • دفتر قبل - یــاران
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • برداشت قرآنی . روزگار .
  • مطالب بایگانی شده
  • دفتر قبل
  • اشتراک در خبرنامه
  •  

  • لینک دوستان من

  • آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    نگاه
    انوار الهی
    راز و نیاز با خدا
  • لوگوی دوستان من