*************************************************************************
تسبیح شاه مقصودی که دستم می گیرم آن قدر براق شده که شبها میزنه تو چشم
این تازگیها ، قرآن که می خونم اکثر کلمات برام آشناست
صبحهای جمعه بیشتر فرازهای دعای ندبه رو از حفظ می خونم ،
از بس که برام آشناست
ولی هنوز اون چیزی که بودم نشدم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ....
هنوز دلم تو این عالم خاک راحته
هنوز آدم نشدم
|
******************************************************************************
برای آیینه شدن .....
ای ابوذر، کسی که بمیرد در حالی که در قلبش ذره ای از تکبر در دل او باشد بوی بهشت را نمی یابد، مگر اینکه قبل از مرگ از آن توبه کند. ای ابوذر، بیشتر کسانی که داخل آتش می شوند متکبرین هستند.
در آیات و روایات روی مسئله کبر و بر حذر داشتن از این مسئله، تکیه بسیاری شده که از جمله سر چشمه های مهم گناه، استکبار و تکبر است .
اما این تکبر انواعی دارد که هر کدام اثر مخصوص به خود دارند:
یک: اگر تکبر در مقابل خداوند باشد، منجر به نافرمانی پروردگار می شود که مساوی با عدم تسلیم خواهد بود و این همان عدم ایمان است؛ چون کسی در مقابل خداوند تسلیم است که تکبر نداشته باشد:« ان الذین یستکبرو عن عبادتی، سیدخلون جهنم داخرین.»
دو : گاهی تکبر در مقابل بندگان خداست.
سه : گاهی تکبر در مقابل دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
چهار : گاهی تکبر در مقابل حق است، مثلا من دانسته ام که فلان چیز حق است، اما تکبر اجازه نمی دهد که زیر بار حق بروم.
شاخه های تکبر
1- خودبینی2- خودپسندی3 - خود خواهی4- خود برتربینی5 - خود محوری
در آغاز انسان فقط خودش را می بیند و آنگاه از خودش خوشش می آید و بعد از آن خودش را می خواهد و آرام آرام خودش را با دیگران مقایسه می کند و می گوید که من از همه برتر و بالاترم و بعد می گوید: حال که از همه برتر و بالاتر هستم، باید من محور باشم و همه دور من بچرخند که این را خود محوری می گویند. چنین صفتی سبب می شود که برای خودش در جامعه برترین و بالاترین مقام را قائل شود و دیگران را بنده و عبید خودش بخواهد. البته ممکن است شاخه های دیگری هم داشته باشد.
|
**************************************************************
** چند روزی هست که از حرم با صفای امام رئوف حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام برگشتم ، همش تو این فکرم که این مشهد برای من چی داشت ، چی از این مشهد گرفتم ، اصلا چیزی گرفتم یا نه با دست خالی برگشتم ، حساب کردم دیدم همین فکر که چی گرفتم خودش یه عالمه عنایته که آقا به ما داشته
*** تو مشهد آخر تموم صحبتهایی که با بچه ها داشتم حرف از کاسه بود ، کاسه ای که قرار بود با عنایت امام رئوف حضرت علی ابن موسی الرضا خالی بر نگرده تو همین حین نمی دونم چی شد روزهای اول دست خالی خودمو نشون میدادم ، ولی روز آخر مشت محکم خودمو و مدام میگفتم حالا که چیزی داده بیایید دعاکنیم که خودشم نگه داره
**** نمی دونم تو کاسه بچه ها چی گذاشت ولی برای من یه بیت شعر بود :
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب زن خانه دل پس مهمان طلب
|